جدول جو
جدول جو

معنی تخم مول - جستجوی لغت در جدول جو

تخم مول
نوعی ناسزا به معنی حرام زاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخم مرغ
تصویر تخم مرغ
جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، خاگ، مرغانه، آستینه، آسینه و از چند قسمت تشکیل می شود مثلاً
۱) پوست آهکی که دارای منافذ ریز برای تنفس نطفه است،
۲) پوست نازکی که در داخل پوست آهکی وجود دارد،
۳) آلبومین یا سفیدۀ تخم که مایع لزج بی رنگی است و پس از پخته شدن سفید و سفت می شود،
۴) زرده که ماده ای است چرب و زرد رنگ و در میان سفیده قرار دارد،
۵) نطفه، بیضۀ مرغ، خایه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
از کوهستانها و ییلاقهای شاه کوه و ساور. رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 127 و ترجمه وحید ص 159 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مَرْزْ)
دهی از دهستان میان ولایت در بخش حومه شهرستان مشهد است که در 13هزارگزی شمال باختری مشهد و دوهزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به قوچان قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 110 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ شَ)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است که در هشت هزارگزی جنوب باختری لاهیجان قرار دارد. جلگه ای مرطوب است و 741 تن سکنه دارد. آب آن از استخر و رودخانه و محصول آنجا برنج و ابریشم و چای است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تُ خُ دِ)
دهی از دهستان اوزومدل در بخش ورزقان شهرستان اهر است که در 9هزارگزی شمال خاوری ورزقان و هفت هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 542 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ومحصول آنجا غلات و حبوبات و سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
بیضه مرغ تخم ماکیان خایه. یا تخم مرغ عسلی. تخم مرغی که در آب گرم نیم پز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخم مرغ
تصویر تخم مرغ
((~ِ مُ))
بیضه مرغ، تخم ماکیان
فرهنگ فارسی معین
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی